منُ زندگی کوفتیم |
||
شمایی که شیطونو درس میدی زحمت بکش به ما هم درس بده والا +دونسته کردم ....دونسته ....دردم همینه .....پس چرا از ریسمون نمی ترسم منی که هزاران بار از مار گزیدم ؟ برچسبها:
+
تاریخ | شنبه 30 دی 1391برچسب:, ساعت | 11:58 نویسنده | مرمـر
بالای چوبه دار چشمانم به رفیقی افتاد که به گریه های مادرم میخندید ..... یادم افتاد همان رفیقیست که به مادرم میگفت" مادر +دزدی ..!!! برچسبها:
+
تاریخ | شنبه 30 دی 1391برچسب:, ساعت | 11:56 نویسنده | مرمـر
چــه بــــر سر عشــــــق آمــــد ؟؟؟ کـــــــه از افسانــــه هـــــــــا ….. رسیـــد بــــه صفحـــه حــــوادث روزنـــــامه هـــــا؟؟ +مه گرفته افکارم .. برچسبها:
+
تاریخ | شنبه 30 دی 1391برچسب:, ساعت | 11:53 نویسنده | مرمـر
گرگ بد دیشب مرد حالا بزغاله های قصه برای خودشان مردی شده اند...! +یه دختر هایی هم هستن از پسرا مرد ترمیشن ....
برچسبها:
+
تاریخ | شنبه 30 دی 1391برچسب:, ساعت | 11:16 نویسنده | مرمـر
آرامــش ظاهــرم گمــراهـت نکنــد.... آشفتــه تر از این حرف ها هستم +جالبه ها ...فکرمیکنن خیلی ارومم ولی خبر ندارن از درونم وقتایی که منفجر میشم تازه به خودشون میان چیکارکردن واون موقعس که منو میشناسن +شدم مثل یه لشکر تک نفره ... برچسبها:
+
تاریخ | شنبه 30 دی 1391برچسب:, ساعت | 11:3 نویسنده | مرمـر
امتحانا تموم شد ... دهن سرویس وایسا حالا شروع میشه ... دو شبه از بس روح خودمو جویدم ..تو خواب ناله میزنم ... دیگه تنها میخوابم تا کسی از صدای خز خز ناله هام از خواب بیدار نشـــه ... برچسبها:
+
تاریخ | شنبه 30 دی 1391برچسب:, ساعت | 10:50 نویسنده | مرمـر
روباه گفت: انسانها این حقیقت را فراموش کردهاند اما تو نباید فراموشش کنی. تو تا زندهای نسبت به چیزی که اهلی کردهای مسئولی. برچسبها:
+
تاریخ | جمعه 29 دی 1391برچسب:, ساعت | 21:11 نویسنده | مرمـر
دنیا خیلی چررررررررررکی شدی میخوام بالا بیارمت ...
+کَندم از همــــه .. برچسبها:
+
تاریخ | جمعه 29 دی 1391برچسب:, ساعت | 21:10 نویسنده | مرمـر
انگار که سرنگی درونم باشد و رمقم را ذره ذره می کشد... می کشد و من مثل همیشه تاب نگاه کردن ندارم... دست و پا نمی زنم.نمی خواهم دردش بیشتر شود چشمانم را با فشار بسته ام گاهی هم چانه ام میلرزد. انتظار می کشم که سرنگ پر شود و این درد لعنتی تمام شود می دانم بلاخره تمام می شود... ترسم از این است که سرنگ پر شود و دیگر چیزی از من باقی نمانده باشد برچسبها:
+
تاریخ | جمعه 29 دی 1391برچسب:, ساعت | 21:6 نویسنده | مرمـر
برچسبها:
+
تاریخ | جمعه 29 دی 1391برچسب:, ساعت | 21:3 نویسنده | مرمـر
عـــــمــــــر خوشیــــا کوتاهـــــه ..!! برچسبها:
+
تاریخ | جمعه 29 دی 1391برچسب:, ساعت | 20:54 نویسنده | مرمـر
_یه چیز بگم ناراحت نمیشی؟ _ نـــه بگو عزیزم.. _گور بابات عوضــــــی... برچسبها:
+
تاریخ | جمعه 29 دی 1391برچسب:, ساعت | 20:52 نویسنده | مرمـر
+چه عالم خوبیست،مســـــــتی!! برچسبها:
+
تاریخ | جمعه 29 دی 1391برچسب:, ساعت | 20:36 نویسنده | مرمـر
___ برچسبها:
+
تاریخ | جمعه 29 دی 1391برچسب:, ساعت | 20:35 نویسنده | مرمـر
اینجا شهر وحشیاست برچسبها:
+
تاریخ | جمعه 29 دی 1391برچسب:, ساعت | 20:33 نویسنده | مرمـر
وبازهم .... برچسبها:
+
تاریخ | جمعه 29 دی 1391برچسب:, ساعت | 20:32 نویسنده | مرمـر
هر چقدر هم که متعهد باشند ، همیشه یک نفر هست ، که نظرشان را جلب کند ! انسان همیشه بی حواس بوده . . . هست . همیشه سرک میکشد تا مرغ های همسایه را ببیند ، و همیشه خطای دید داشته . برچسبها:
+
تاریخ | جمعه 29 دی 1391برچسب:, ساعت | 17:48 نویسنده | مرمـر
رنگ ها را می بلعند . با حرص ، با کینه . جامه ها را ، آدم ها را ، شادی ها را ، روزها را . . . بی رنگ و بو ، بی نشاط می خواهندت با چشم هایشان خصوصی ترین لایه هایت را می لیسند . و با حرف هایشان . . . عمیق ترین زخم هایت را می خراشند . و تو ناتوان و جان به لب رسیده زیر نگاه هایشان روزگار میگذرانی . . . +حالا وایسا پیشرفتم میترکونه اون مختو.... برچسبها:
+
تاریخ | جمعه 29 دی 1391برچسب:, ساعت | 17:46 نویسنده | مرمـر
روز اول که آمده بود ، کسی پرسید : اینها چیست به خودت آویزان کرده ای ؟ دلقکی ؟ لبخند بزرگی بر چهره اش نشست و با مهربانی گفت : نه . هیچکدام . فرشته ام ! برای بار اول شنید که به او گفتند : دروغ گو ! نمی دانست معنی این کلمه چیست ، از تک تکشان تشکر کرد ! روز های آخر کودکی با شوق او را به مادرش نشان داد و فریاد زد : فرشته ! فرشته ی واقعی ! فرشته . . . رو به کودک کرد و گفت : من یک دلقکم ! اینها نمایش است ! دروغ است . . . بعد همانطور که بال هایش را پشت سرش روی زمین می کشید . . . رفت ! برچسبها:
+
تاریخ | جمعه 29 دی 1391برچسب:, ساعت | 17:46 نویسنده | مرمـر
بعضی اوقات ، گاهی ، زمان هایی ، " یک وقت هایی " ، ترس می آید صاف و مستقیم می نشیند در ته تو های وجودت ، مغزت ، قلبت ، احساست . ترس از همه چیز ، همه کس ، خودت حتی . کلمات برایت غول می شوند . پتک می شوند . عذاب می شوند . حتی شوخی شان ! بعد به آینده نگاه میکنی . آینده ای که خودت کشیده ای و آینده ای که دارد کشیده میشود . و . . . کــــــــــــــش می آیی . جایی میان دو آینده ات . جایی میان توقع و واقعیت . میان بود و باید . جایی میان سنت و خودت . میان "دلم میخواهد" و "دلش میخواهد" . میان "ایده آل" و "همینی که هست" . به گذشته می غلتی و شنا میکنی در تصوراتت نوجوانی ات از زندگی در ذهنیات جوانی ات ، در ایده آل های اول آشناییت . بعد هُلت میدهند در حال در جایی میان گذشته و آینده . جایی که شاید زیادی کوتاه آمده ای . جایی که شاید نباید همیشه به همه چیر راضی شوی . جایی که نباید خودت را دست کم بگیری . و ترس می آید کنارت مینشیند ، دستش را می اندازد روی شانه ات ، با پوزخندی که چهره اش را مبهم تر از قبل کرده میگوید : هه ! باختی ! برچسبها:
+
تاریخ | جمعه 29 دی 1391برچسب:, ساعت | 17:45 نویسنده | مرمـر
آدمیزاد را دوست داشت . زیاد . تصمیمش را گرفته بود . چمدانش را هم بسته بود . با یک کتاب " نطق در سفر " به راه افتاد . دل توی دلش نبود که حرف بزند . راه برود . غذا بخورد . قهقهه بزند . بخوابد . و دوست پیدا کند . پایش ک ب زمین رسید بغض کرد . بعد گریه کرد . بعد تر یک گوشه کـِـز کرد . و بدون اینکه با کسی حرف بزند ، کسی دوستش داشته باشد ، با کسی شاد باشد یا در آغوش کسی بخوابد ، . . . مـُــرد . . . برچسبها:
+
تاریخ | جمعه 29 دی 1391برچسب:, ساعت | 17:44 نویسنده | مرمـر
پالتو و شال گردن با دستکشهای چرم کافی نیست ... بیرون رفتن توی این هوا دلِ گرم می خواد! برچسبها:
+
تاریخ | جمعه 29 دی 1391برچسب:, ساعت | 14:3 نویسنده | مرمـر
هم چنین این.... برچسبها:
+
تاریخ | پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, ساعت | 20:24 نویسنده | مرمـر
زور دل فضولا... برچسبها:
+
تاریخ | پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, ساعت | 20:22 نویسنده | مرمـر
یکی دیگه از اون شعرام با تاریخش ..... +رمزها همه یکیه .... +هرکی خواست بگه برچسبها:
+
تاریخ | پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, ساعت | 20:19 نویسنده | مرمـر
اخــــه لامصـــــب چرا باید اونجایی که زبونت دراز باشه نیست ؟؟؟ چــــــــــــــــرا؟؟؟ چـــرا؟ کی ادم بشم من خدا میدونه ؟؟؟ خریتام زیاده خععععععععععلی اصن خعلی +اعتماد به نفسم له له شده ... برچسبها:
+
تاریخ | پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, ساعت | 20:15 نویسنده | مرمـر
این روزا انقدر توهمه جااااااا جمله های عاشقانه و شکست عشقی خوندم جدی جدی باورم شده یکی ترکم کرده رفته
الان منتظرم برگرده برچسبها:
+
تاریخ | پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, ساعت | 19:19 نویسنده | مرمـر
شده م مثل این رزمنده های از جنگ برگشته که شیمیایی شدن همش سرفه پشت سرفه .. گلوم هم گرفته بدجور.. صدام درنمیاد.. +خروسک گرفتم رفت برچسبها:
+
تاریخ | پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, ساعت | 19:2 نویسنده | مرمـر
تقصیر اونیه که حرفای خودمه کپی کرد تو وبــــــش... وگرنه من اصن از پست رمز دار خوشم نمیاد .... برچسبها:
+
تاریخ | پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, ساعت | 10:59 نویسنده | مرمـر
تو وبم رفرش کردم ... با خودم گفتم بابا ین دیگه وب کیه همش رمز داره که ...فکر کرده کیه مثلا ..اه اه .. بعد تازه یادم افتاد وب خودمه .. به هر حال اینم بعدیـــــش....!!! برچسبها:
+
تاریخ | پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, ساعت | 10:57 نویسنده | مرمـر
مثل همیشه .. برچسبها:
+
تاریخ | پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, ساعت | 10:55 نویسنده | مرمـر
امروز رفتم تو فاز شعرام .....!!! برچسبها:
+
تاریخ | پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, ساعت | 10:50 نویسنده | مرمـر
ایـــــنم از اونــــــا س....! اینارو اون مریم تابستون گفته نه الانی .... برچسبها:
+
تاریخ | پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, ساعت | 10:47 نویسنده | مرمـر
حـــــرفـــــ زیاده .... ولی دیگه حوصله ی حرفــــ تکراری زدن ندارم ...!! نمیخوام دیگه مریم دیروز باشم .... دیگههههههههه نهههههههههه....!
برچسبها:
+
تاریخ | پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, ساعت | 10:45 نویسنده | مرمـر
البته این زیاد مثل شعر نشده ..! برچسبها:
+
تاریخ | پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, ساعت | 10:41 نویسنده | مرمـر
اینم مثل قبلیه جریانش...
برچسبها:
+
تاریخ | پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, ساعت | 10:38 نویسنده | مرمـر
دزد زیاد شده هرکی رمز خواس بگه بهم ... چیز خاصی نیس ..یکی از اون شعرای که هنو دارمشه .. همیـــن..! برچسبها:
+
تاریخ | پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, ساعت | 10:30 نویسنده | مرمـر
دیروز اتفاقی تو را جائی دیدم. تنها نبودی اما ... خوشبخت هم نبودی...! +به کی قسم این روزا رومیدیدم...تاوانشو میدی ..مطمئن باش ..! برچسبها:
+
تاریخ | چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, ساعت | 10:31 نویسنده | مرمـر
تنـمـــ ســرد اسـت ... ســردِ ســــــرد احساسـمـــ يـخ زده قلبـمــ نمـى زنـد مغـزمـــ فاسـد شــده فقـط نفسـى مى كشمـــ و اكسيـژن هـوا را حـرامــ مـى كنمــ! در خـاک ميــان كـِرمـــ هـا بــه ســـر بــردن لذتـش بسيـار بيشتــر از بـودن در كنـار موجوداتــى اسـت
كـه اسـمـــ خـودشـان را " انسـان " گـذاشتــه انـد .... +چن بار بگم تو دلم بگا رفتـــی؟ برچسبها:
+
تاریخ | چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, ساعت | 10:26 نویسنده | مرمـر
بـو ـهآیــ عــَجیبیــــ بهــ مَشآمـَمـ میرسـَدـ بویـــِ بآرآنــ ، بویـــِ تـَنـ ـهآییــــ ، حــَتی گآهیـــ وقتـ ـهآ بویـــِ عِشـقــــ ، تـَپــِشــِ قـَلبــَمـ ، نـَفـَسـ ـهآیـــِ کـِشدآر ، وَ دوبـــآرهـ بــَعدـ اَز مـُدَتـ ـهآ ، مــَنـــ ، قـَـلـَمــ ، کـ ـآغـَذ وَ اینــــ وآژه ـهآیـــِ سـَرگـَردآنـــــــ ... برچسبها:
+
تاریخ | دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, ساعت | 17:8 نویسنده | مرمـر
شــَبـــِ تآریکـــ ، اُتــ ـآقـــ ، پـَنجرهـ ـهآیـــِ یـَـخــ زَدِهـ ، نـُـور مـ ـآهـ وَ جـ ـآیـــِ خـالیــِ تــُو هَمهـ بـآ ـهَــمــ تـَـنهـ ـآ مـ ـآنـدِهـ ایمــ مــَنـــ ، قـَـلـَمــ، کـ ـآغـَذ وَ اینــــ وآژه ـهآیـــِ سـَرگـَردآنـــــــ ... برچسبها:
+
تاریخ | دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, ساعت | 17:7 نویسنده | مرمـر
پسر زیاد ادمو پیر میکنه دختر زیاد ادمو سیر میکنه +جفتشون یه اشغالن..! +سه شنبه مریم د یه راست دفتر پیش نوری نسب وحشی..! برچسبها:
+
تاریخ | دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, ساعت | 16:49 نویسنده | مرمـر
من نمی دونم چرا عملی کردن خواسته هام اینقدر برا بابام سخته ... +شانسه ماد اریم ؟ برچسبها:
+
تاریخ | دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, ساعت | 16:47 نویسنده | مرمـر
مکالمه من در ایینه _اه اه به تو م میگن ادم اخه ؟کون گشاد .. +تازگیا زیاد پیش دوستام راجع به خودم حرف نمیزنم اینطوری بهتره ..!! برچسبها:
+
تاریخ | دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, ساعت | 16:45 نویسنده | مرمـر
مـــنو رنگ نکـــن من صافکــاری لازمم .. +اونجا که توشاشیدی من خودم قبلا ریدم جوجو..! برچسبها:
+
تاریخ | دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, ساعت | 16:44 نویسنده | مرمـر
ببین ناز کردن بلد نیستم من .. بیخود ادای عاشق پیشه هارودرنیار برامن ..
+اگه عاشقم بودی منو همینطورمیخواستی نه اون طور که میخوای منو دربیاری .. +اگه پسر میشدم فکر کنم تا اخر عمرم تنها بودم چون ناز کسی رو نمی کشم ...!! برچسبها:
+
تاریخ | دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, ساعت | 16:42 نویسنده | مرمـر
تازگیا از ماهیت تفنگ خوشم اومده .. برچسبها:
+
تاریخ | دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, ساعت | 16:40 نویسنده | مرمـر
هیچ موقع سعی نکنید خودتونو به کسی نزدیک کنید تاتوقلبش جابشید بعدش مجبورید مچاله وچروک بشید +ازماگفتن.. برچسبها:
+
تاریخ | دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, ساعت | 12:19 نویسنده | مرمـر
باید برای افکار منم یکی بلند شه بیاد کلنگ افتحاحشو بزنه ...! +فکر زیاد دارم عملی شدنش سخته .. برچسبها:
+
تاریخ | دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, ساعت | 12:3 نویسنده | مرمـر
بابام میگه درسته قدش کوتاهه ولی سیاست داره مثل تو خنگ وساده نیست.. منم گفتم :این طور ادمی به هرجایی هم که برسه موفق نیست .. +واقعا هم نیست به نظرم چیزی که عوض داره گله نداره ..! +نفرت وکینه رو توجفت چشاش دیدم .. برچسبها:
+
تاریخ | دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, ساعت | 12:1 نویسنده | مرمـر
|